از منظر نویسندگان سرمقاله اکونومیست، طی سال گذشته جهان شاهد تحولات مهمی ازجمله جنگ در خاورمیانه، تشدید تنشهای تجاری بین غرب و چین و اخیرا ترور نافرجام پیشتاز رقابتهای انتخاباتی در ایالات متحده بوده است. اما وقتی به بازارهای مالی جهان نگاه میکنید، به نظر میرسد هیچ اتفاقی در جهان رخ نداده است...
«اکونومیست» تبعات سرخوشی بازارهای مالی نسبت به ریسکهای سیاسی را بررسی کرد. از منظر نویسندگان سرمقاله اکونومیست، به نظر میرسد هیچ میزانی از خونریزی یا خصومت سیاسی نمیتواند توجه والاستریت را از یک خبر خوب منحرف کند: با وجود اینکه نرخ تورم افت کرده است، سناریوی ترسناک وقوع رکود اقتصادی تاکنون محقق نشده است. در نتیجه، شاخصهای بازارهای مالی در آمریکا، منطقه یورو و ژاپن در نزدیکی اوجهای تاریخی خود قرار دارند و بازارهای سهام بسیاری از اقتصادهای نوظهور نیز پررونق هستند. خوشبینی فراگیر شده است. با در نظر گرفتن شاخصهای ارزشگذاری، قیمت سهام شرکتهای آمریکا تنها در دو مقطع دیگر در تاریخ بورس آمریکا، اینقدر گران بوده است. ترور نافرجام ترامپ با انگیزههای متعصبانه حزبی یادآور ناکارآمدی نظام سیاسی آمریکا و تبعات آن برای نظم جهانی است. اگر ترامپ و معاون جوان و انزواطلب او بتوانند پیروز انتخابات شوند، شاهد دور جدیدی از اختلال در نظامات بینالمللی خواهیم بود. در صورت بازگشت ترامپ به کاخ سفید، اروپا ممکن است ناگهان چتر امنیتی ناتو را از دست بدهد و با وضعیت اقتصادی دردناک ناشی از سیاستهای حمایتگرایانه دولت آمریکا مواجه شود. چرا سرمایهگذاران نسبت به این تهدیدها بیتفاوت هستند؟ یک دلیل احتمالا این است که تاکنون بخش واقعی اقتصاد خود را بهخوبی با تلاطمات جهانی وفق داده است. در مواجهه با جنگ تجاری، شرکتهای غربی توانستهاند مسیرهای جدیدی برای زنجیرههای تامین خود از طریق هند و ویتنام طراحی کنند. وقتی آلمان ناگهان مجبور شد وابستگی خود به گاز روسیه را قطع کند، اقتصاد آلمان نهتنها سقوط نکرد، بلکه توانست خود را بهخوبی بازتنظیم کند. آسیب ناشی از اعمال تعرفهها، به کمک رونق پیوسته بازار کار آمریکا و ارائه بستههای محرک اقتصادی (که با کسری بودجه تامین مالی شدهاند) پنهان شده است؛ و نوآوری، بهویژه در حوزه هوش مصنوعی، با سرعت پیشرفت میکند. بااینحال، ناشیانه است که تصور شود اقتصاد جهانی از تحولات سیاسی تاثیرناپذیر است. رونق اقتصاد جهانی در نهایت به بنیانهای لیبرال، دموکراتیک و صلحآمیزی وابسته است که سرمایهداری مدرن بر آنها بنا نهاده شده است. خبر خوبی که اکنون موجب سرخوشی سرمایهگذاران شده است (کاهش نرخ تورم بدون پیامدهای دردناک اقتصادی)، خود دستاورد بانک مرکزی است، نهادی که نسبتا از دخالتهای سیاسی مصون است. اما ممکن است سیاستمداران تابوی عدم دخالت در تعیین نرخ بهره را بشکنند، همانطور که آنها اخیرا تردیدهای خود در مورد پرداخت یارانه و اعمال تعرفهها را کنار گذاشتهاند. ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود بهشدت به جروم پاول، رئیس فدرال رزرو، میتاخت. اگر قرار باشد که ترامپیسم بعد از سال ۲۰۲۸توسط معاونش جی. دی. ونس (که مخالف جدی قدرت دلار است) ادامه یابد، سخت است تصور کنیم که فدرال رزرو بتواند استقلال خود را در بلندمدت حفظ کند. افزایش شانس پیروزی ترامپ در انتخابات منجر به استقبال از سهام شرکتهای کوچک شده است. درست است که ایده ترامپ برای کاهش مالیات شرکتی سود شرکتها را افزایش خواهد داد و حمایت او از مقرراتزدایی و بودجه انبساطی، محرک اقتصاد خواهد شد، اما اکنون اقتصاد آمریکا داغتر و کسری بودجه بیشتر از زمانی است که ترامپ دور اول ریاستجمهوری خود را آغاز کرد؛ و این بدان معناست که با اجرای سیاستهای ترامپ، رشد نرخ تورم به احتمال زیاد سریعتر از رشد اقتصادی خواهد شد. علاوه براین، اگر قرار باشد ترامپ و ونس اجازه دهند جنگ در اروپا گسترش یابد یا به سمت جداسازی کامل اقتصاد آمریکا و چین حرکت کنند، باید منتظر هرجومرج اقتصادی در جهان بود و سرمایهگذاران ضربه خواهند خورد. سقوط جهان به ورطه آشفتگی حتی وقتی شاخصهای ارزشگذاری سهام در حالت نرمال باشند، برای سرمایهگذاران نگرانکننده است. اکنون که شاخصهای ارزشگذاری به آسمان رسیدهاند، تشدید بینظمی شرایط را برای سقوط بازارهای مالی فراهم خواهد کرد. قیمتگذاری ریسک سیاسی همیشه برای بازار دشوار بوده است، اما این بدان معنا نیست که میتوان نسبت به آن بیتوجه بود.